آخيش فردا تعطيله. البت واسه من هر روز تعطيله. امروز بعد از 6 روز رفتم دانشگاه اون هم واسه ي كلاس 3 واحدي. البت استادش زودي خسته ميشه، 1 ساعت نشده ولمون ميكنه بريم. منم كه برنامم بدجوري ريخته بهم. شبها 1-2 ميخوابم و صبحها 11 پا ميشم.
اين شعر هم از فروغ فرخزاد ِ كه باهاش حال كردم. جديدا رفتم تو خط اين چيزا !! مثل مطلب دفعه قبلم. آري ، آغاز دوست داشتن است، گرچه پاپان راه ناپيداست ، من به پايان دگر نينديشم ، كه همين دوست داشتن زيباست. جديدا خيلي تنبل شدم تو نوشتن. همه هم بهم ميگن. ولي فقط تنبلي نيست.حوصله نوشتن نداشتن ي طرف ، مطلبم هم ديگه نمياد. بايد حس مطلب نوشتن باشه كه آدم بياد بنويسه ديگه. وگرنه از ايني هم كه هست چرت و پرت تر ميشه !!!! ديگه همين تا بعد كه معلوم نيست كي باشه! عكس امروز هم خوب هنريه. فعلا ... ![]()
|
وبلاگ قبليم
:موسيقي |