
|
من نميدونم به من مطلب جدي نمياد؟ ي بار خوش داشتيم ي ذره جدي بنويسيم دوستان همه ما را به سخره گرفتن ولي ما را هيچ باكي نباشد. هر از گاهي جدي كتابت مينماييم و گاهي ديگر مثل امشب چك و چرند!! هر چه پيش آيد خوش آيد.
عيد هم كه يواش يواش داره مياد و جنب و جوش مردم براي خونه تكوني (مثل خودمون كه البت فردا كاملا تمومه) و خريد كردن براي عيد و اينجور كارا. هر چند امسال به نظرم با سالهاي پيش فرق كرده. اون شور و شوق رو تو مردم نميبيني. همه ي جورين. كسي ديگه اون حالت رو نداره كه عيد داره مياد. سال جديد و ... . چهارشنبه سوري هم كه ظاهرا به خاطرمحرم 2-3 هفته زودتر گرفتن. هر چند طرف ما كه اصلا خبري نبود و من تازه فرداييش فهميدم. البت به نظرم بعيد باشه و دوباره چهارشنبه آخر سال شلوغ بازي بشه. آخه چه دخلي داره به محرم من نميدونم!! اين ي سنتيه مثل همه سنتها. البت اين چهارشنبه سوري زياد براي من مهم نيست مثل خيلي از كاراي ديگه و شب يلدا و .... آخرين باري هم كه ترقه بازي و شر بازي كردم فكر ميكنم راهنمايي بودم . نارنجك بگير و برو بزن. آخ كه چه حالي ميداد! الان ديگه خير سرم بزرگ شدم و حال نميده!!!!!! هر چند بعضي ها هنوز هم از اين كارا دوست دارن و تازه تو اتاقشون ترقه ميزنن و موكت رو ميسوزونن!! (البت از نوع غير عمدي و اتفاقيش!!)آخه اتاق خواب جاي اين شيطونياست؟؟!!!هه هه ! ديگه اينكه يحتمل اگه حسش باشه و هوا باروني نباشه اين ماشين بيچاره رو ببرم كارواش كه افتضاح شده. توي ماشين همه چي پيدا ميشه. از جزوه هاي ترم پيش بگيرين تا سس و ساندويچ مونده و كيسه و روزنامه!! اين داداش ما ي ذره شلخته تشريف دارن. چه ميشه كرد!!! همين ديگه واسه امشب. يحتمل فردا هم بنويسم. اگر رو مود باشم!! فعلا... ![]()
در ادامه بحثم در مورد انتخابات دو نظر هست. يكي اين مطلب از سايت گويا كه يه تيكه اش اينه: "آرزو دارم روزگاری شما مردم بجای پيروی از سياست بی توجهی به تعيين سرنوشتتان با شرکت در هر انتخاباتی ، سرنوشت خود را آن گونه رقم زنيد که اگر امکان انتخاب مطلوب فراهم نشد لااقل امکان انتخاب نامطلوب مصلوب گردد." به نظر خودم همونطور كه ديروز هم نوشتم ، تا كي مردم بايد به خاطر انتخاب نشدن بدتر به بد راي بدن؟؟ آخه تا كي ؟؟ اصلا به نظر من انتخاب كردن و انتخابات از هر نوعيش به درد ما نميخوره. اين مال كشورهاي دموكرات و داراي دموكراسيست. نه مثل ايران و عراق و ... كه ديكتاتورين. البته به ظاهر ايران هم دموكراسي داره. مردم راي ميدن به رياست جمهوري و مجلس و مجلس خبرگان و ... . خلاصه همه چيز انتخاباتيه و نه تحميلي. ولي با ي ذره دقت ميبينيم كه اصل كاري انتخابي نيست. يعني ترجيح دادن و تحميل كردن نظر ي نفر به اكثريت. يا بهتر بگم اقليت به اكثريت. البته اين هم به ظاهر انتخابيست . چون رهبري رو مجلس خبرگان انتخاب ميكنه. مجلس خبرگان رو هم خوب طبيعيه كه مردم انتخاب ميكنن با همين راي دادنشون. ولي مردم به كي راي ميدن؟؟ به ي سري كانديداهاي قبول صلاحيت شده از سوي شوراي نگهبان!! شواري نگهبان چه جوري انتخاب ميشه؟؟ خوب رهبر انتخاب ميكنه!! در واقع ي نوع گول زدن و خر كردن مردم. يا بهتر بگيم عوامفريبي!! نتيجه اينكه اصلا نفس انتخابات تو ايران غلط ِ و به نظر من بيهوده. مشكل از بيخ و بن است!!حالا صد سال بيايم به اين راي بديم كه اون نشه. يا اصلا اين هم آدم فوق العاده خوبيه. تا وقتي كه ابزارهاي اصلي رو ندارن و با وجود پيروزي تو اين همه چيز و داشتن قدرت تو خيلي چيزها هنوز نتونن كاري بكنن و همون اقليت نطرش رو تحميل بكنه، اين راي دادن ِ من و شما چه فايده اي ميتونه داشته باشه؟؟!!
عكس امروز هم كاريكاتور روزنامه وزين(!) كيهان يك روز قبل از انتخاباته. بيچاره ها فكر نميكردن كه نتيجه انتخابات اين بشه!! ولي جالبيش اينه كه تصور كنين ي همچين كاري رو ي روزنامه چپي ميكرد!! تا حالا 1000 بار درش رو تخته كرده بودن و كلي رو زنداني!!! بالاخره كيهان بايد ي فرقي با بقيه بكنه ديگه!! فعلا ... ![]()
ي مدت زيادي بود كه ننوشتم. دليل خاصي هم نداشت جز تنبلي و هي امروز و فردا كردن. الان هم راستش حوصله نوشتن ندارم ولي چي كار ميشه كرد ديگه؟؟ حتي تصميم هم گرفتم كه كركره اينجا رو بكشم پايين و تخته كنمش. ولي دلم نيومد. تازه اومدم بلاگ اسپات و هر چي باشه وب لاگم رو دوست دارم.حالا حتي اگه هفته اي ي بار هم بنويسم و يا حتي بيشتر. خلاصه غير منظم هم بنويسم باز ي جايي رو دارم كه بيام هر از چند گاهي ي چيزي بگم. وقتي ناراحتم ، خستم ، كسلم و يا خوشحالم و روي مود. بالاخره اينجا هست كه خودم رو خالي كنم. آروم بشم و ...!
دانشگاه هم كه شروع شده ولي من هنوز نرفتم زياد. همه كلاسها يا تشكيل نشدن مثل ارزيابي كار و زمانم و يا ي جلسه اومدن چرت و پرت گفتن و زود دودره كردن و رفتن. خلاصه اينكه همچنان در حال خوردن و خوابيدن هستم. البت هيچ راضي نيستم از اين حالت. آخه چقدر بخوري و بخوابي و استراحت كني؟ به آدم احساس بدي دست ميده. احساس پوچي و بي حوصلگي. هيچ كاري نداشته باشي بكني. فوق فوقش ي كتاب ور داري بخوني. ولي نهايتا هيچي. اصلا حالت خوبي نيست. يكي از كار زياد و اينجور چيزا مينال ِ ، يكي هم مثل من از بيكاري و بي حوصلگي!! خلاصه اين است رسم زندگي! انتخابات هم كه تموم شد و از چند جهت جالب. يكي اين استقبال مردم بود به خصوص در شهر هاي بزرگ مثل تهران كه به 20 درصد هم نرسيد! يكي هم راي ندادن رهبر انقلاب بود كه در نوع خودش هم جالب بود و هم خنده دار. كار بي سابقه اي بود. بعد ميگن راي دادن وظيفه شرعيست!! خيلي جالبه والا! مورد ديگه هم راي نياوردن اين دوم خرداديها بود كه گوشي اومد دستشون كه باباجون هميشه از اين خبرا نيست. آخه تا كي بايد بهتون راي بديم بدون حتي كوچكترين تغييري؟؟ تا كي فقط حرف زدن؟؟ خلاصه علامت خطري بود كه هميشه از اين خبرا نيست كه تا بگن بياين راي بدين و 20 ميليون نفر برن راي بدن. كه چي؟؟ فلاني نشه. هر چند اين هم بد ِ ولي اون نشه. حالا ببينيم اصلا فكري ميكنن يا باز هم همينجوري ميخوان پيش برن تا مجلس و رياست جمهوري هم از دست بدن و به قول معروف ي عقبگرد كامل تو مملكت! ديگه همين فعلا... عكس امشب رو هم خيلي دوست دارم. هر چند شبيه عكس چند مطلب پيشم ِ. ي درخت و ي نيمكت خالي در كنارش. ي جورايي احساس تنهايي عجيبي داره. من كه خيلي خوشم مياد. ![]()
|
وبلاگ قبليم
:موسيقي |